دانلود رمان نسیم زندگی از آرتیم با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نسیم مربی مهد کودکی که به طور اختصاصی مربی و پرستار دوتا بچه ۵ساله که مامانشون طلاق گرفته و رفته میشه و وارد خونشون میشه تو اون خونه دو تا پسر دوقلو دیگه هم هست که ۱۸ساله هستن یکی از اون پسرا با اینکه از نسیم کوچیکتره اما عاشقش میشه از طرف دیگه هم پدر بچه ها به نسیم علاقه مند میشه با برگشت مامان بچه ها….
خلاصه رمان نسیم زندگی
با تعجب به حرف های خانم کریمی گوش می کردم. – آخه یعنی چی؟! برای چی منی که این قدر سابقه کار داشتم و خیلی وقته این جا کار می کنم؟! – متوجه شدی نسیم جون؟ – بله خانم کریمی اما چرا من؟! شما همیشه برای این کار ها از نیروهای جدیدمون کمک می گرفتید! – می دونم عزیزم اما آقای سلطانی حتماً تأکید کردن که از بهترین و با تجربه ترین مربی هامون بهشون معرفی کنیم. – بله خانم کریمی متوجه شدم، فقط این که تایم کاریش به چه شکله؟
– عزیزم اون ها تایم کامل ازت می خوان، این طوری به نفعت هم هست، حقوق بیشتری می گیری و می تونی بی خیال اون وام کوچیک بشی که همش داری براش دوندگی می کنی! – من باید با خانواده مشورت کنم تا ببینم با این تایم مشکل نداشته باشن، اگه مشکلی نبود من رو معرفی کنید لطفاً. – حتما دخترم. بعد از کمی صحبت های دیگه از خانم کریمی خداحافظی کردم و با فکری مشغول، مهد کودک رو ترک کردم. با اتوبوس تا خونه رفتم، با وجود خستگیِ زیاد، سر کوچه یه چیزهایی واسه ی خونه خریدم.
چون می دونستم کسی این کار رو برام نمی کنه! با کلید در خونه رو باز کردم و با صحنه ی همیشگی رو به رو شدم، یه خونه ی کوچیک و نقلی با وسایل کهنه که همشون یادگاری بودن. این تنهایی و خلوتی بهم دهن کجی می کرد: اما چاره اش چیه؟! بعد از عوض کردن لباس هام و خوردن غذای دیشب روی کاناپه خودم رو پرت کردم و به حرف های امروز خانم کریمی فکر کردم. در واقع من خانواده ای نداشتم که باهاشون مشورت کنم اما همیشه و همه جا از این خانواده ی خیالیم گفته بودم…