دانلود رمان آفرت از سارا رایگان با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آفرت در زبان کردی به زیباترین نحو ممکن معنا شده است نه خانم است نه زنیکه نه ضعیفه نه زن او را آفرت می نامند به معنای آفریننده. آفرت دختری از تبار نسل تافته جدا بافته است که در بدترین شرایط توانست خودش را نجات بدهد و برای انتقام سر دو راهی قرار می گیرد، دختری که در حال و هوای اولین مرد زندگیش است و در این میان مرد دیگری هم وارد زندگیش می شود. رمان آفرت داستان چند زن ومرد را می گویید که هرکدام به نحوی به آفرت مربوط می شوند، جدال میان ۳ ضلع یک مثلث، افرت مغرور و در پی انتقام، ارژین پسری سخت وغیرقابل نفوذ، مسعود مردی که با عشق خوب تا نکرد. در این میان آفرت برای این انتقام مجبور به زندگی با مردی سرسخت می شود….
خلاصه رمان آفرت
بالا تنه اش در میان قاب فلزی پنجره اتاق کارش جا گرفته بود و از پشت شیشه های شفاف ان به درختان سر به فلک کشیده چشم دوخته… ناودان ساختمان های بلند نیمه پیدا از پس شاخه های بلند درختان مزین شده بود به پرندگانی که خلوت کوچه انعکاس نوای خوشایندشان را به گوش می رساند و چرت پیاده رو را بر هم میزد. باصدای مملو از ناز پشت سرش دل کند از منظره و موسیقی زنده طبیعت ابان ماه و به سمت عقب چرخید.
با حفظ همان فاصله مقابل منشی ایستاد که دختری جوان با قد کوتاه و هیکل نسبتا چاق بود. با جدیتی که تن لاینفک صدایش شده بود گفت: کاری داشتی؟ کلربوک ابی رنگ را به سینه اش چسباند و به چشمانش زل زد. مهندس قاسمی تشریف اوردن خواستن که برید اتاقشون. ثانیه ای پلک روی هم خواباند و بعد چند قدم به سمت میز بزرگ چوبی و قهوه ای رنگ وسط اتاق برداشت،ارایش غلیظ منشی برایش قابل درک نبود. _بهشون اطلاع بده تا ۵ دقیقه دیگه میام.
سرش را به نشانه تفهیم تکان داد. _چشم خانوم مهندس. چشمانش با کفش های پاشنه چند سانتی منشی تا در اتاق همراه شد. این روزها علاقه خاصی پیدا کرده بود به دیدن مسیری که ادم ها می رفتند و پشت سرشان ان دیوار چوبی را روی هم می کوبیدند. تلفن همراهش را روی میز گذاشت و به فضایی که تن خسته اش در ان جا گرفته نگاه کرد، اتاق ۲۰ متری که یک سمت ان پنجره بزرگ با پرده کرکره جمع شده بود…