دانلود رمان پرستار شیطنت هایم از Zahra.s با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ماهرو بخشی ، یه دختر خُل و چِل بی پدر مادره “منظور همون بی خانوادست، نه ینی مامان بابا نداره:/ ای بابا اصن ولش کن” که پرستار یه مرد پولدار و بچه هاش میشه داریوش جاوید، مرد مغروری که بخاطر گذشتش یک شخصیت ضدِ زن و عبوس و یوبس پیدا کرده، اما ببینیم ماهی با پاره بازیاش چه بلایی سر این خونه و خانواده بی روح میاره…
خلاصه رمان پرستار شیطنت هایم
صبح ساعت ۶ بیدار شدم، سریع رفتم سرویس و بعد از شستن دست و صورت و رفع حاجت اومدم بیرونو لباسامو پوشیدم در اتاق سارا رو زدم ولی جوابی نیومد، در و باز کردم و کله کشیدم… داخل اتاقش نبود! داخل اتاق صدرا هم هیچکس نبود، از قرار معلوم اینا زود تر از من پا شدن رفتم پایین، حدسم درست بود، پشت میز غذاخوری بزرگشون نشسته بودن، مثل دیشب و الهه داشت صبحونه می اورد. سلام پر انرژی ای دادم که فقط الهه جوابمو داد، جاوید هم به تکون سری اکتفا کرد، مرتیکه یوبس!
در حالی که با حرص بهشون نگاه می کردم صندلی رو عقب کشیدم و نشستم، نشستنم همانا… صدای ناهنجاری که از زیرم اومد همانا همه هم زمان چشماشون از حدقه زد بیرون من هنوز تو شوک بودم و هیچ دفاعی نمی تونستم از خودم بکنم، صدرا سوالی نگام کرد و گفت: _ماهرو جون گوزیدی؟؟ با این حرفش الهه خانوم زد زیر خنده و به چشم دیدم که یه لبخند مثل لبخند دیشب اومد رو لبای جاوید، اما سریع خودشو جمع و جور کرد و با اخم تذکری به صدرا داد و من تا بناگوش سرخ شدم…
خدا بگم چیکارتون کنه، سریع از جام بلند شدم و به صندلی نگاه کردم، هیچی نبود صدرا دوباره گفت: _ داری دنبالش می گردی؟ و بعد خودش زد زیر خنده سریع زیر یه صندلی رو دادم بالا، یه چیز پلاستیکی زیرش بود، با حرص برش داشتم و گرفتمش بالا _مثکه صدا از این بود دستپاچه به باباشون نگاه کردن ولی خودشونو خونسرد گرفتن، سارا لبخندی زد: _وای ماهرو جون اسباب بازی صدراست، حتما حواسش نبوده اونجا افتاده. لبخندی بهش زدم و رو به صدرا گفتم: _صدرا جون نمی خوای از من عذر خواهی کنی…