دانلود رمان سیاه پوش از هاله بخت یار با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آریو آژند، پلیس مخفیای هست که به عنوان یه هکر حرفهای به یه باند مخوف قاچاق انسان نفوذ کرده… مردی جدی و مقتدر اما زخمخورده که هدفش انتقامه و جون خودش رو گذاشته پای این کار! در این بین، توی یکی از تعقیب و گریزها تیر میخوره و نزدیک یه روستا در کردستان بیهوش میشه!
خلاصه رمان سیاه پوش
دویدم… تمامش کنید ! دامن لباس در دستم مشت شد… نمی خواهمش به نفس نفس افتادم… نمی خواهم! مادرم بلند بلند حرف می زد و دنبالم می آمد: – آیرین… بوسه کچی… آیرین! (آیرین… وایسا دختر… آیرین!) ایستادم… سمتش چرخیدم و چشم دوختم در چشمان عسلی اش… دست روی سینه گذاشته بود و نفس نفس می زد.
مثل او به نفس نفس افتاده بودم. شاید بدتر از او… مشتم را بالا آوردم و محکم روی قلبم کوبیدم: – نمی خوامش دایِک (مامان… نمی خوام!). اشک با چشمانم می جنگید اما اگر جان می کندم هم نمی گذاشتم بچکد. -حاضرم بمیرم ولی… نمی خوام! قدمی جلو آمد. محکم سر جایم ایستادم. چشمانش التماس می کردند…