دانلود رمان غرق در آتش از سحر زمانی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
معتقدند در زندگی حق انتخاب داریم…اماگاهی سرنوشت خوزش میبرد و می دوزد و تنمان می کند. ساغر دختر سرهنگ حاتمی، گله مند از محدودیت های زندگی خودش است که به واسطه شغل و موقعیت پدرش برای او رقم خورده. همیشه به دنبال راهی بود تا از ان زندگی فرارکند… همه چیز ریتم خسته کننده ی خود را در زندگی او داشت تا اینکه به جرم قتل عمد دستگیرشد. رسوایی بارامده قابل جبران نبود…بازداشت شدن دخترسرهنگ حاتمی و ازهمه بدتر شهادت دوستان ساغر علیه او در دادگاه بود… همه چیز به قدری واقعی به نظر می رسد که خودش هم گاهی باور می کند ارسلان ابرودی را خودش به قتل رسانده…
خلاصه رمان غرق در آتش
ساغر با دندان لب هایش را می گیرد تا مبادا باز شود و بازهم آتش به پا کند. همیشه مادرش می گفت زبانت به تندی نیش مار است، می گفت فقط کمی مراعات کن می گفت من به درک، احترام باباتو نگه دار لااقل. صدای خنده های زنانه ی اطرافش گنگ می شوند و صدای سالار جان می گیرد. بسه آبجی تو رو به جون من، به جون صحرا بس کن! داد زده بود: قسمم نده سالار مگه من آدم نیستم؟
مگه من حق ندارم راه زندگی مو انتخاب کنم؟ پدرش با داد به سمتش حمله ور شده بود؛ که با آبروی چند ساله ی من بازی بود. مرگ من برو اتاقت تو آخرش… مادرش بازهم سپرش شده بود و سالار التماسش. بابارو سکته میدی
ساغر بازهم داد زده بود؛ نترس اون تا منو سکته نده چیزیش نمیشه. صدای خنده های زنانه بلند تر شده و ساغر عصبی از دست آن ها نه، بلکه از حماقت های خودش از جا بلند شده و داد می زند خفه شو…
اکرم که انگار منتظر همین اتفاق بوده با خنده می گوید؛ خوبه که نطقت وا شد. وگرنه فکر می کردم لال شدی و بلند برای حرف بی مزه اش قهقهه میزند. ساغر به سمتش هجوم میبرد و یقه ی باز لباسش را در مشت می گیرد قبل از اینکه چیزی بگوید دو نفر نیرومند تر از خودش دست هایش را می گیرند و او بازهم باخت همیشگی اش در این مشاجره را پیشبینی می کند. اکرم با پررویی دست روی دهان ساغر میکشد و می گوید بگو ببینم چی می خواستی بگی؟ با تمام توان آب دهانش را به سمتش می اندازد ابروهای باریک اکرم به هم نزدیک می شوند و با لحنی ترسناک میگوید چه غلطی کردی؟