دانلود رمان قصه عشق از زهرا فاطمی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
قصه ی عشق… قصه ی چند عشق رو حکایت میکنه.. با پایان های خوب و بد... کسایی که سبک مودب پور رو دوست دارن مطمئنم از این رمان خوششون میاد.. داستانش طنز که اواسط داستان برمیگرده به گذشته دور و قصه ی عشق دیگه رو بازگو میکنه که به آینده مربوط میشه… راوی داستان پسریه به اسم رضا که برخلاف بیشتر رمان ها از قشر معمولی جامعه اس… پایان خوش… البته بستگی به خودتون داره که اونو خوش تلقی کنید یا نه… مطمئنم شیفته آقایی رضا میشین…
خلاصه رمان قصه عشق
لباسامو که عوض کردم اومدم بیرون حدود نیم ساعت بعد پونه با سرو شکل جدید اومد تو سالن.. اینبار یه لباس بلند بادنجونی پوشیده بود.. نگاهمو که دید اخم کرد اومد سمتم..! هان؟ دیگه چیه باز دیگه میخوای چ چرت و پرتی تحویلم بدی… حتما میخوای بگی شدم شکل بادمجون؟ یا ن شدم هاپوی بنفش… من: اتفاقا من کاری با ذهن خرابت ندارم داشتم فکر میکردم این رنگ بهت میاد… جا خورد… اولین بار بود ازش تعریف می کردم… یه سیب از روی میز برداشتم گاز زدم… اینجوری نگام کنی ملت نا امید میشن، نمیان خواستگاریا…. چشماشو ریز کرد. خودت اعتراف کن چی تو سرت می پرورونی؟
-هیچی فقط موندم با این علاقه ی بنده خدا چجوری بگم ازم خواسته ازت خواستگاری کنم؟ -چی؟ -کاچی، یواشتر تا ی چیزی میشد هوار میکشه .. نشست بغل دست، -کیه؟ خندیدم… -قشنگ معلوم شد خواستگار کمیابه.. -اذیت نکن بگو… – واقعیتش دو نفرن به نظر من جفتشون خوبن و از سرتم زیادن… -دروغ میگی… -آخی که الانست ذوق مرگ بشی. ۔ اذیت نکن رضا بگو… -چ عجب ی بار ب اسم منو صدا زدی… محکم زد تو ساق پام.. -بگو تا نکشتمت… -اون بدبختا با چ استرسی به من گفتن خبر نداشتن چه ذوقی میکنی تو.. نصفه ی باقیمانده ی سیبو ازم گرفت.. -بگو.. یه موز برداشتم…
اونو خودت بخور مزش خوب بود… رضاااا… خندیدم… -باشه بابا خودتو نکش حالا قتلت می افته گردنم… تکه زدم به صندلی اولیش رسولی… سیبو محکم کوبوند تو قفسه ی سینه ام… خیلی اشغالی می دونستم آدم بشو نیستی… -بابا به پیر به پیغمبر راست میگم… باورت نمیشه برو از خودش بپرس… -جون خاطره رو قسم بخور… -من بمیرم هم جون خاطره رو قسم نمیخورم… -باشه پس بگوب چون دوس دخترم… -با اینکه سخته ولی باشه… -به جون دوس دخترم این هایی ک میگم راسته راسته… بعدیش… با اخم گفت، از قیافش خندم گرفت. -از دستت در میره ها پسر خوبیه…