دانلود رمان پنجره ای از عشق و آشنایی از ترنم فرحی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
رمان پنجره ای از عشق و آشنایی در مورد زندگیه دختریه که اوایل رمان خاطرات یه اتفاق تو زندگیشو میگه اتفاقی که باعث میشه ۸ سال عشقشو گم کنه اما یه اتفاقی براش پیش میاد که… رمان از زبان دو نفرگفته شده هم دختر داستان هم پسر یه موضوع متفاوت عشقی و جنجالی پلیسی…
خلاصه رمان پنجره ای از عشق و آشنایی
با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدارشدم به صفحه ی گوشی نگاه کردم یاسی بود جوابشودادم _چیه باز تودوباره منه بدبختو اول صبحی بیدار کردی من نباید یه روز از دست تو آرامش داشته باشم؟ یاسی: آروم تر چته باز تو پاچه می گیری؟ بهتره بگی سرظهری یه نگاه به ساعتت بنداز بعد بگو اول صبحی. _سگ خودتی دختره پررو خوب دیشب نخوابیدم یاسی: صدف نگو که دیشب باز داشتی دفترخاطراتتو می خوندی که میام کلتومی کنم. _به نظرت چیکارکنم نمی تونم نخونم می فهمی؟
یاسی: حتما یه دریا هم با اشکات راه انداختی. دختر خوب حیف اون چشای خوشگلت نیست آخه به خاطر کی داری داغونشون میکنی؟ _یاسی الآن حال حرف زدن ندارم بذار واسه بعد یاسی: باشه بای ولی دیگه گریه نکنیا _باشه خدافظ. گوشیو قطع کردم به دفترتوی دستم نگاه کردم همیشه با خوندنش سیل اشکام راه می افته. هشت سال انتظار هشت سال زجر کشیدن چیزکمی نیست خدایا دیگه نمی تونم دیگه داغونم. صدای مامان منو از افکارم بیرون آورد. مامان:صدف نمردی از بس خوابیدی؟
پاشو بیا نهار بخور صبحونه که هیچی. باز مامان شروع کرده بود به غر زدن، به ساعت نگاه کردم لنگ ظهر بود، پا شدم صورتم رو شستم رفتم پایین. مامان: آخه دختر تو خجالت نمی کشی پس فردا بری خونه شوهر به من حرف می زنن ۲۳ سالت شده دیگه اما هنوز تا لنگ ظهر می خوابی. _وای مامان باشه خب اصلا من شوهر نمی کنم تا کسی به تو حرف نزنه خوبه؟ هه چه خیال خامی شوهر، یعنی من واقعا می تونم شوهر کنم؟ فکر نکنم با این قلب قفل شده با یه کلید گم شده بتونم شوهر کنم….