دانلود رمان ما ماه و ماهی بودیم از زهرا ارجمندنیا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
همه چیز از پشت ان پنجره شروع شد. پنجره ای که دید به حیاط همسایه داشت. هر روز می نشست پشت پنجره؛به حوض آبی خانه ی کناری زل می زد. یک روز وسط روزمرگی هایش او رسید. از پشت پنجره نگاهش کرد با لباس فرم سفید؛ کنار حوض روی دوپا نشست و مشت مشت آب به صورتش پاشید. دلش سر خورد!وسط آن حوض. دلش ماهی شد، صورتش را از توی آب نگاه کرد! صورتش ماه شد! شب تار ماهی را روشن کرد…
خلاصه رمان ما ماه و ماهی بودیم
ماهی، تنگش رو عوض می کنه؛ زودتر از خودش، بوی عطر کرم نیوآ هایی که همیشه به دست هایش می زد، به داخل اتاق راه پیدا کرده بود. دستمال نمدار را، روی سطح کتابخانه جا گذاشته و چرخیدم. کنار چهارچوب اتاق ایستاده و داشت نگاهم می کرد. با همان موهای کوتاه مصری و پیراهن بلندی که تا مچ پایش می رسید. خیرگی ام را که دید، به شکلی دستپاچه، لبخندی روی لب هایش نشاند.
از اتاق جدیدت راضی هستی؟ ساختن و خراب کردن، خیلی باهم فرقی نداشتند. برای ساختن باید خراب می کردی، برای خراب کردن هم، باید قبلش چیزی می ساختی. حکایت رابطه ی من و آدم های این خانه، همان ساختن و خراب کردن بود. همان به ظاهر متضادهای در باطن شبیه. خوبه. جواب تک کلمه ای ام، باعث شد جلوتر بیاید. با همان نگاه غمگین اما روشنش. دستش را روی بازویم قرار داد و لب زد…