دانلود رمان اکو از مدیا خجسته با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نازنین، دکتری با تجربه اما بداخلاق و کج خلق است که تجربه ی تلخ و عذاب آوری را از زندگی زناشویی سابقش با خودش به دوش میکشد. برای او تمام مردهای دنیا مخل آرامش و آسایشند. در جریان سیل ۹۸ ، نازنین داوطلبانه برای کمک به سیل زدگان به منطقه ای در جنوب فرستاده میشود و همه چیز برای او، بعد از آشنایی با رها سلطانی، سروانِ ارتشی که مانندِ او برای کمک به سیل زدگان اعزام شده و همکاریِ پر چالششان تغییر میکند!
خلاصه رمان اکو
دیگه نمیشه گولت زد. خودت داری میبینی هممون چه غم بزرگ و روزای سختی رو از سر میگذرونیم. مکثی کرد و آرام تر گفت: نمیگم جوری رفتار کن انگار هیچی نشده. نمیگم گریه نکن و دلتنگ بابات نشو. میدونم داری درد بزرگی و تحمل میکنی. فقط ازت میخوام خودت و مجبور به تحمل چیزای دیگه که تو توانت نیست نکنی. لج کن. بد عنقی کن. بی فکری کن. تو مسئول روحیه ی هیشکی نیستی. حتی مامانت!
نیازی نیست تظاهر به چیزی کنی. با توی اتاق نشستن و گریه کردنت هیچ کس نمیگه آفرین چه دختر عزادار و با وقاری. اگه دلت میخواد آهنگ گوش بدی از کسی نترس و گوش بده. اگه دوست داری بری بیرون بگردی تا ذهنت آروم شه برو. عزاداری فقط لباس سیاه و گریه و زاری نیست. هر کسی نسبت به توانایی و الویت خودش دردش و تحمل میکنه. این بار و بخاطر حرف مفت اطرافیان و ترس از قضاوت هاشون سنگین تر نکن.
در نهایت اونی که زیر بار فشارش له میشی خودتی. میفهمی؟ بیتا با بغض سر تکان داد. رها سرش را جلو برد و طره ای از موهای فِرَش را با دست پشت گوشش راند: به وقتش با هم گریه میکنیم. با هم میخندیم. به وقتش با هم خل بازی در میاریم. با هم از مادری فحش میخوریم. با هم ازش میگذریم بیتا. از همه ی این روزای سخت و لعنتی می گذریم بالاخره. بهت قول میدم.