دانلود رمان بلای دوست داشتنی از جیمی مک گوایر با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
اَبی دختر خیلی خوبیه. فحش نمیده و محافظه کارانه لباس میپوشه. اون فکر میکنه اینجوری میتونه از گذشته ی تاریکش فرار کنه. گذشته ی که به خاطرش همراه بهترین دوستش امریکا، به ایسترن امده تا یه شروع تازه داشته باشه. ابی فقط یه هدف داره: دوری کردن از دردسر. تراویس مددوکس، خود دردسره… پسر بد دانشگاه. یه پسر جذاب, باهوش, یه بوکسور خیلی خوب. تراویس اعتقادی به دوست دختر نداره و هیچ میکشه. شرطی که اگه ابی ببازه، باید یک ماه با تراویس زندگی کنه و اگه تراویس ببازه…
خلاصه رمان بلای دوست داشتنی
در طول کلاس جایش خالی بود از اینکه کلاس را به خاطر دختری که حتی نمیشناختش از دست داده بود عصبانی بودم . پروفسور چنی کلاس را زودتر از همیشه که تعطیل کرد با عجله از میان چمن ها برای رسیدن به قرارم با فنچ گذشتم. باید سر ساعت سه می دیدمش تا جزوه های درک مطلب موسیقی شرری کسیدی، را به او بدهم. به ساعتم نگاه کردم و قدم هایم را تند تر کردم. ” ابی ؟ ” پارکر از میان چمن ها به حالت دو به من رسید ” فکر کنم ما رسما باهم آشنا نشده باشیم ” دستش را دراز کرد. لبخندی زده و با او دست دادم : ” آبی آبرنٹی ” دستش را در جیب شلوارش فرو کرد و لبخندی زد:
” نمره ی زیستت رو که گرفتی من پشت سرت بودم تبریک میگم ” ” اگه تراویس نبود احتمالا نمره ی خیلی بدی می گرفتم، باور کن ” ” -شما دوتا… باهم… ” ” -دوستیم. ” “لبخند زد… “-بهت گفته آخر هفته انجمن پارتی داریم؟ ” ” ما بیشتر یا در مورد زیست حرف میزنیم یا غذا ها ” “-خود خود تراویس” مقابل در ساختمان مورگان هال, صورتم را با چشم های سبز رنگش اسکن کرد و گفت: ” حتما بیا , خوش میگذره ” ” با آمریکا صحبت میکنم . فکر نکنم برنامه ای برای آخر هفته داشته باشیم ” ” شما دوتا بدون هم جای نمیرین؟ ” ” تابستون باهم قرار گذاشتیم، تنهایی پارتی نریم” در تایید حرفم سری
تکان داد و گفت: ” عاقالنه اس از جشن سال اولی ها که با شپلی آشنا شد، دیگه پاهاش پارتی نرفتم. راستش این اولین باره که باید ازش بپرسم، فکر نکنم مخالفت کنه ” دلم می خواست از خجالت آب شوم نه تنها ایستاد و پرچانگی کرده بودم، بلکه خودم را لو داده و به او فهمانده بودم. کسی از من برای رفتن به پارتی دعوت نکرده. ” عالیه، پس اونجا میبینمت. ” و با آن چانه ی مردانه و پوست برنزه اش که او را بیشتر شبیه مدل ها می کرد. لبخندی زد. برگشت و به سمت دیگر محوطه ی دانشگاه حرکت کرد. از پشت تماشایش کردم قد بلندی داشت. کاملا شیو شده با پیراهن خط دار و شلوار لی…