دانلود رمان رز سفید از آسلی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری گلفروش که با وارد شدن به رابطه ای اشتباه در گذشته آینده اش رو به خطر می ندازه پسری اقازاده که بخاطر یه شباهت چهره خودش رو وارد جدالی می کنه که اصلا بهش مربوط نیست این وسط کی می بره یا می بازه رو فقط با خوندن رمان میشه متوجه شد…
خلاصه رمان رز سفید
شک تمام وجودش رو فرا گرفته بود نمی دونست کاری که میخواد انجام بده درسته یا نه ولی با فکر به بلایی که می خواست سر زندگیش بیاد همه ی شک و تردید رو گذاشت کنار و رفت سر وقت گوشیش ساغر این موقع همیشه توی کافه با رفقاش قرار داشت و مادر پدرش هم که مسافرت بودن در نتیجه او تنها در خانه بود دست و دلش می لرزید هنوز هم سرگردان بود در افکار درهمش بالاخره تردید را کنار گذاشت و وارد صفحه چت شد اول سلام کرد و شاید فاصله بین سلام تا پیام بعدی اش نیم ساعت شد.
نمی دانست چه می خواهد چه بنویسد اصلا کارش صحیح است؟ -سلام… -سارا هستم می خواستم بگم آمار دختر رو درآوردم سر یه چاه راه این موقع روز گل فروشی میکنه بقیه روزا هم یا مواد می فروشه یا میره گدایی سر هر خیابون…شما… -شما می تونید برام کاری کنید؟ پیام ها را یک در میان در ذهنش ردیف می کرد و در صفحه ی چت پیاده می کرد تا بلکه سبک شود. سه ساعت گذشته بود ساغر به خانه آمده بود باهم شام آماده کردند کلی گپ زدن اما این بار درباره کامران حرف نزدند.
ولی او هنوز پیامش خوانده نشده بود. همچنان در انتظار بود. ساغر در حالی که داشت میومد کنارش روی کاناپه بشیند و ماسکی هم بر صورت داشت بلند باهاش صحبت می کرد انگار که کیلومتر ها با هم فاصله دارند -سارا پیج این پسره زانیار رو دیدی همین الان یه استوری گذاشته بعد چشماشو با هیجان درشت کرد و گفت: جون تو کنار چه دافی هم وایساده ناامیدی به دور گلویش چنگ انداخت سری به نشانه این که حرف هایت را فهمیدم برای ساغر تکان داد اگر الان استوری گذاشته بود…