دانلود رمان کسی نمیاد به جات عشقم از مطهره علیزاده با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
همیشه آنطور که ما می خواهیم نمی شود، گاه تنها یک اتفاق همه چیز را برهم میزند. من صبورم اما برای تو نگران. نمی خواهم بخاطر من از حقت بگذری، میروم اما این تضمین را به من بده که همیشه در قلب تو باشم، میروم اما فراموشم نکن، میروم، به حرفم گوش نکن، به دنبالم بیا، من منتظرت هستم…
خلاصه رمان کسی نمیاد به جات عشقم
صبح با صدای آلارم گوشیم از تختم پایین اومدم ، امروز دانشگاه کلاسی داشتم از اتاق که بیرون اومدم مامان مشغول چای دم کردن بود . با دیدن من لبخندی زد و گفت : سلام ! صبح عالی بخیر همانطور که خمیازه میکشیدم گفتم سلام … کجاش صبح عالی ؟؟؟ بی خوابی کشت منو ! دختر بیا برو موهاتو شونه کن ، انگار جنگل آمازونه ! پس فردا شوهر کردی اینجوری نیای تو هال طرف سکته قلبی و مغزی رو با هم بزنه ها دست به کمر با همون اسلاید همیشگیم وایستادم و گفتم: خیلی هم دلش بخواد؟ راستی بابا کو؟
رفت سرکار ؟ آره… میگم مهشید تو که دیروز لباس نخریدی ، امروز با این دوستت الهام برو دو سه تا پاساژ رو نگاه کن ۲ روز دیگه جشنه ها. حالا وقت زیاده نگران نباش، یه لباس پیدا میکنم واسه خودم…. هوارد محوطه دانشگاه که شدم با چشمم دنبال ماشین الهام گشتم ببینم اومده یا نه؟ بعله! اوناهاش دویدم سمت کلاس وارد که شدم فقط دو سه نفر اومده بودن، الهام برام دستی تکون داد و به صندلی بغلش اشاره کرد که خالی بود. رفتم کنارش نشستم : سلام الی ! سلام مهیا – زهر مار اسممو درست بگو!
مگه تو درست گفتی؟ خب حالا بنال ببینم چه خبر؟ سلامتی، امن و امان، خواب و خوراک، آهان امروز صبح یه دوش گرفتم! کوفت بابا! موافق با رسم شکل توضیح بدی؟ -بدم نمیاد! ببند… راستی الهام بعد از کلاس برنامت چیه ؟ میرم خونه. میگم میای امروز یه سر بریم پاساژ لباس بخریم؟ به چه مناسبت؟ عقد دختر خالمه! -به میمنت و مبارکی، کامروایی، خجستگی… اه… سرم رفت! میای یا نه؟ چی بهتر از این یه چی برات انتخاب کنم تاریخ عقد تو اون دختر خالت تو یه روز باشه ! میبندی یا ببندم ؟ چیرو ؟ اون فکتو!