دانلود رمان در هزار توی شب از بهار برادران با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان در مورد مرد جوون و موفقیه که سال ها به تنهایی در تهران زندگى کرده. خونه اى رو با پسر خاله اش شریکه و رازهاى زیادى تو زندگی داره با پذیرفته شدن دختر و پسر پسر خاله اش در تهران. انها میان و مدتى پیش این مرد میمونن. داستان رئاله و اجتماعى و به مشکلات و گرایش هاى مختلف جوونا هم مى پردازه…
خلاصه رمان در هزار توی شب
وارد خانه که شد، کیفش را کنار در رها کرد. کتش حسابی چروک شده و پیراهن سفیدش لکه برداشته بود. روزگار خوب برایش ساز مخالف می زد و تنبیهش می کرد. این بار هم با پنچر شدن ماشین، آن هم هر چهار چرخش! ناسزایی بار مردم آزاری که آن بلا را سرش آورده بود کرد و در را با قدرت پشت سرش بست. هوای خانه گرم و دم داربود. سرراهش به نشیمن، کولر آبی را روشن و تن خسته اش را روی کاناپه رها کرد. پلک هایش را روی هم فشرد و با شست و سبابه فشارشان داد. کم خوابی شب گذشته و ماجراهای بعد از ظهر،
بیشتر از آنکه جسمش را خسته کند، با اعصابش دست به گریبان شده و حالش را گرفته بود. رفتن پی در پی اش به آپاراتی و رو در رو شدنش با لطیفه و مرد همراهش مثل خاری بود که درچشمش فرو رفته باشد. حس زالویی را داشت که به جان خودش افتاده و ذره ذره خون خودش را میمکد. با یادآوری تماس محسن و برنامه ی سفرش همراه دوقلوها چشمانش را باز کرد. نگاهش را به اطراف دوخت. همانطور که انتظار داشت خانه بی شباهت به میدان جنگ نبود. تا پیش از رسیدن به خانه، حقیقت حضور دوقلوها
در خانه ی مشترکش با محسن برایش جا نیفتاده بود. امید داشت برنامه ی ماندنشان بلند مدت نباشد. کاش همان سال گذشته با محسن راجع به خانه صحبت می کرد و به جای پیش خرید خانه ای که ساخته شدنش همچنان نامعلوم بود، سرمایه اش را با محسن و سازنده ای شریک می شد و خانه ی کلنگی را که هر لحظه ممکن بود بر سرشان خراب شود می کوبیدند و می ساختند. اینگونه هر کسی واحدی جداگانه و نوسازی را صاحب می شد. رامین و شیطنت های آزار دهنده اش را به خاطر آورد. همیشه برایش سوال بود که…