دانلود رمان یاساک از صبا سمیعی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری به اسم جیران که عاشق عموی جذاب و خوش هیکلش میشه و کاری میکنه که…
خلاصه رمان یاساک
بعد از پوشیدن کتش که موقع درس دادن و از شدت گرمای هوا آن را در آورده بود با قدمهای بلند به سمت مقصدش رفت ساختمان آموزش میخواست همین الانی که تا کلاس بعد نیم ساعتی زمان داشت تکلیف خودش با جیران را روشن کند او به هیچ عنوان بدبین نبود اما رفتار تماماً ضد و نقیض این دختر داشت مغزش را مثل خوره میخورد…. بعد از دقایقی که برایش به اندازه سال ها طول کشید به ساختمان آموزش رسید و یک راست به سمت اتاق مدیریت رفت…
با رسیدن به در چند لحظه ای ایستاد تا از نفس نفس زدنش کمی کمتر شود. بعد از چند ثانیه تقه ای به در زد و به محض شنیدن بفرمایید وارد اتاق شد. مرد میانسالی که پشت میز نشسته بود با دیدن اردوان با لبخند از جایش بلند شد و گفت: سلام دکتر حالتون چطوره خوبین شما؟ با لبخندی تصنعی تشکری کرد و همانطور که کلاسورش را باز میکرد گفت: خیلی ممنون من میخواستم اسامی رو براتون ایمیل کنم یا براتون توی واتساپ بفرستم ولی متاسفانه نه
ایمیلتون رو داشتم نه شماره تماستون رو برای همین خودم اومدم ودم اومدم…در واقع اسم مرد رو به رویش را هم به خاطر نمی آورد که خوشبختانه از روی پلاکارت روی میزش فامیلش را میزش همه توانست بفهمد آقای جلالی… مردی نیمه تاس و عینکی که قد نه چندان کوتاهی داشت و کت و شلوار کرم رنگش هم کمی به تنش زار