دانلود رمان سایه روشن از آزاده مظفری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سایه روشن داستانیست با نقاط تیره و روشن… داستانی که دختری زیبا و جسور در پس سایههای زندگیاش به دنبال آیندهای روشن گام برمیدارد… سایه، دختری که مورد خیانت ناجوانمردانهٔ عزیزانش قرار میگیرد و به ناحق قضاوت میشود…
خلاصه رمان سایه روشن
لحظات شیرینی را با او تجربه میکردم که تاکنون تجربه نکرده بودم. گاهی به کنسرت میرفتیم و همپای خواننده آواز میخواندیم… گاهی در خیابان بستنی میخوردیم با صدای بلند میخندیدیم و نگران نگاه ملامتگر عابران نبودیم و گاهی ساعت ها زیر باران قدم میزدیم و کسالت پس از آن را به جان می خریدیم…لبخند جزئی جدایی ناپذیر از صورتش بود و من مجذوب لبخندها و سیاه چاله گونه اش…
به ندرت غمگین یا ناراحت دیده میشد؛ غم کهنه ای که در اعماق چشمانش لانه کرده بود، فقط زمان یادآوری خاطرات خانوادگی و ابراز دلتنگی برای آنها نمایان میشد؛ در چهارده سالگی، پدر و مادرش را در یک تصادف جاده ای از دست داده بود، از این رو با خاله اش زندگی می کرد. سیاست داده بود. از این رو آشنایی با سایه و خانوادۀ کوچکش بیش از یک سال طول نکشید… خانواده ای کوچک و بسیار صمیمی، متشکل از خاله و شوهرخاله سارا خانم و آقا رضا و پسرشان سامان…
بر خلاف آقا رضا و سارا خانم که بسیار متین و بسیار متین و معقول بودند، پسرشان بد خلق و مغرور بود؛ دو سالی از من بزرگتر بود و از همان ابتدا سر ناسازگاری گذاشت؛ تمایلی به ایجاد یک رابطه دوستانه نشان نداد و خیلی زود از وجود من در زندگی سایه، اعلام نارضایتی کرد. دلیل این نارضایتی وجود عشق عمیق و دیرینه اش به سایه بود؛ بر خلاف تصـور ســایه، این عشق و علاقه بوی برادری نمیداد بلکه مصداق کامل عشق واقعی بود.