دانلود رمان خورشید خاموش از مینا وهاب با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری که هیچ مردی عاشقش نمیشه و دیدگاهش به مردا تیره هست. با هم حوادثی رو دنبال میکنیم تا ببینیم به خورشید قصه چی گذشته.
خلاصه رمان خورشید خاموش
صدای اهنگ تا بالاترین حد ممکن بلند بود و یه عده گوشه ای از سالن که به کمک زهرا مبل هاشو برداشته بودیم می رقصیدن و یه تعدادی هم دور میزی که کلی یخ و چیپس و نوشیدنی روش بود جمع شده بودن و من مونده بودم وقتی نوشیدنیاشون سلف سرویسه دیگه سینی بردن من برای چیه، ولی به هرحال وظیفه ام رو انجام دادم دور سالن گشتم و به هرکس که اشاره می کرد تعارف می کردم. در حال تعارف به دختری که بیشتر از ۱۵ سال بنظر نمی رسید بودم که نگاهم سمت راهرویی که اتاق ها درش قرار داشت افتاد. در یکی از اتاق ها باز شد
و پسری از داخل اتاق به بیرون پرت شد و پشت سرش یه دختر با وضع ناجور و لباس ناجورتر بیرون اومد و شروع به داد و بیداد کرد. صدای موزیک بقدری بلند بود که صداش رو نمی شنیدم و کنجکاویم هم تحریک شده بود بنابراین به بهانه تعارف زدن نوشیدنی به آن سمت رفتم. _جون به جونتون کنن حیوون صفتین مگه نگفتم مثل بچه ادم یکی یکی سر نوبتتون بیایین داخل.. حالا که تو خماریش موندین میفهمین چطور حداقل ادا ادمیزاد رو در بیارین. حرفش رو زد و پالتوش رو روی اون لباس توری پوشید و رفت و من به این فکر کردم با اون لباسا چطور
سردش نشده بود؟ لیوان اخر رو تعارف زدم و به سمت اشپزخونه رفتم که صدای دوتا پسر کنار در اشپزخونه توجهم رو جلب کرد. _آرش برو دنبالش نذار بره، جون تو، من امشب فقط واسه همین اومده بودم. _خاک تو سر حیوون صفتت نترس نسخ نمیمونی برا امشبت سوپرایز دارم بر و بچه ها رو صدا کن تا بهت بگم. نموندم که ببینم سوپرایزش چیه به اشپزخونه رفتم و نفس راحتی کشیدم و سینی رو زیر اب گرفتم اینو هم اب می کشیدم تموم میشد و راحت می شدم. یهو به کابینت کوبیده شدم دستی دهنم رو محکم گرفت و دستام پیچ خورد…