دانلود رمان سلاح ترکان از فاطمه سلیمانی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
من ترکانم! دختر یکی یه دونه ی حاجی دریادل! بابام و سر یه شراکت، تو سن شونزده سالگی پشت میله های زندان دیدم و ده سال از اون روز میگذره!
حالا من دیگه یه دختر شونزده ساله نیستم! حالا بزرگ شدم و اومدم دنبال حقی که ده سال به ناحق ازم گرفتن! تو این راه پر پیچ و خم فقط یه سلاح دارم و اونم…
خلاصه رمان سلاح ترک
نفس عمیق و کلافه ای می کشد و نگاهش را به رضوانه می دهد که چشم ریز کرده تا قامت فرد مورد نظرش را در تاریکی شب بیابد. با ضربه ی آرامی به بازوی رضوانه موفق می شود تا صدایش را در بیاورد. – چته تری؟ حرصی از بی خیالی رفیقش، ضربه ای دیگر می زند، این بار به کمرش. -تری و کوف (کوفت) پس چرا این شازده نمیاد؟ خسته شدم جان تو!
رضوانه بازویش را ماساژ می دهد تا بتواند کمی از دردش کم کند. -جان عمه ی نداشتت… ده دیقه دندون رو جیگر بذار، میاد الان! نفس عمیق می کشد و سرش را بر روی فرمان می گذارد. این دختر قطعا دیوانه شده. ساعت ده شب شده و در یکی از محله های بالاشهر به همراه رضوانه منتظر است تا بهرام را خفت کنند. بهرام، پیشنهاد دوستی به رضوانه داده اما خودش پایبند به او نیست…