دانلود رمان واهمه از فاطمه خاوریان با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
هدیه که چندسال برای نریمان پنهانی صبر کرده طاقتش تموم میشه و با درگیری هایی که پیدا میکنن از سر لج و لجبازی به خواستگاری پسر عموی نریمان، حسام جواب مثبت میده حسامی که بخاطر مادرش عشق خواهر (دنیا) نریمانو تو دلش سرکوب کرده به خواستگاری سنتی رفته و مراسم نامزدی هم گرفته حسامی که وقتی میفهمه نزدیکترین آدمای زندگیش بازیچه بچه بازی های خودشون کردنش نقشه خوشگلی براشون میچینه دنیایی که از لجبازی ها خبر داشته و هربار سوالاشو به دروغ جوابگو بوده. عشقی که هنوز عشقه نریمانی که برادر بوده و سکوت کرده هدیه، نامزدی که زندگی چندنفر رو بازیچه کرده….
خلاصه رمان واهمه
دنیا می خواهد حرفی بزند که صدای سلام گفتن هدیه را می شنود… گیج و متعجب برمی گردد و با دیدنش جلو می رود: – سلام… تو اینجا چی کار میکنی خل؟ نریمان هم پر اخم از همان عقب سری تکان می دهد و توی آلاچیق می نشیند… حسام که سمت کلبه ی چوبی اش می رود هدیه می خندد: – بابا علی رفت سرکار… من موندم و یه خونه ی سوت و کور… اون گوشی کوفتیتم که جواب نمیدی… داداشتم که فقط اخم و نازش به ما میرسه… دیگه اومدم خدمتتون! دنیا برمی گردد و نگاهی گذرا به نریمان می اندازد:
– چشه باز؟ مجبوری این قدر غر بزنی سرش؟ خب حالا اروم… نمیخوای همه بفهمن که من یه صنمی دارم با داداش جونت هوم؟ – نه اینکه بدت میاد… شک ندارم سر همین سرویسش کردی! هدیه می خندد… دنیا زهرماری زیر لب می گوید و سمت ساختمان می رود: – بیا بریم خونه… مامانم اون طرفه… دارن با زن عمو کیک درست میکنن… تولد عمو احمد! هدیه با ذوق همراهش می رود و سنگ ریزه ای هم سمت نریمان پرت می کند: – آخی عزیزم… مبارک باشه… اگه جمع خانوادگی من برم! نریمان پر اخم نگاهش می کند…
هدیه با خنده زبانش را در می اورد و وارد خانه می شود! دنیا همان طور که سمت آشپزخانه می رود می گوید: – از کی تا حالا این قدر لوس شدی؟ ناسلامتی تو هم قراره جز این خانواده بشیا! هدیه کوله اش را روی کانتر پرت می کند و روی صندلی پشت آن می نشیند… دلخور می گوید: آره خب… نه اینکه اقا داداشت شیرینی و گل خریده امشب جلوی خونس… نه اینکه در موردم با مادرت صحبت کرده… نه اینکه یه قدم حتی برداشته واسه جدی کردن این رابطه ی بی سر و ته!…