دانلود رمان دهلیز از سمیرا ایرتوند با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
خمیازه ای کشید و دست برد و پنجره را باز کرد. باد خنکی میان موهایش پیچید. نگاهش دور تا دور حیاط خانه چرخید. حیاط خانه مثل همیش تمیز بود و نم روی موزاییک های کف نشان می داد تازه شسته شده. شیلنگ اب مرتب و جمع شده پشت شیرآب قرار داشت و جارو خاک اندازی چسبیده به دیوار بود. با غچهی کوچک حیاط مثل همیشه سبز بود و عطر ریحان و نعنایش هم از همین فاصله به مشام می رسید. با دیدن چهارپایه ی نزدیک درخت شاه توت حدس زد نیما باز هم نتوانسته به وسوسه ی چیدن شاه توت های رسیده غلبه کند…
خلاصه رمان دهلیز
تاکسی پشت ترافیک توقف کرده بود و این توقف طولانی ذهنش را هم داشت بازی می داد. دیدن هوراد این روزها تمام ذهنش را درگیر گذشته کرده بود گذشته ای که خانواده ش را زیر و رو کرده بود، گذشته ای که رحم نکرده بود به خانواده ی پنج نفره شان و پنج سال بود که این خانواده چهار نفره شده بودند فکر کرد به زندگیش و به ۲۷سالی که از عمرش گذشته بود. خانه شان همیشه همین خانه بود. البته وسایلش کهنه تر و کمتر از حالا. او و نوا و نیما سه عضو این خانواده بودند. نوا خواهر کوچک و آرامَش روحیه ی خاص خودش را داشت. دختری که همیشه
سکوت می کرد اما در محفل خصوصیش رویاهای زیادی داشت. دو خواهر که نقطهی مقابل هم بودند. نغمه ی پر شر و شور که عاشق درس خواندن بود و دلش می خواست مدرک تحصیلیِ عالیه داشته باشد… درس خواند و کنکور داد اما نوای آرام از همان ابتدا دنبال کار رفت چرا که دوست داشت دستش توی جیب خودش باشد دوست داشت کمی از حسرت هایش را کم کند و نغمه ان زمان فکر می کرد نوای خجالتی هرگز موفق نمی شود. اما موفق شد روزی که توانست منشی یک دکتر تازه کار شود اولین قدم درست را برداشته بود اما عجیب ترین
اتفاق روزی بود که نوا پرده از عشقش برداشت. وقتی گفت عاشق برادر دکتر شده نغمه متعجب شد. کمی تحقیق و پرس وجو نشان میداد تفاوتشان زمین تا آسمان است اما گوش نوا بدهکار نبود… انقدر از عشق و احساسش گفت تا نغمه قانع شد ملاقاتی با هیربد داشته باشد. دیدن هیربد و ویلچری که حکم پاهایش را داشت به حدی شوکه ش کرده بود که چند ثانیه نتوانسته بود صحبت کند. سعی کرده بود عادی برخورد کند و در دل نوا را شماتت کرده بود که وضعیت جسمانی هیربد را شرح نداده. و وقتی هیربد خواست واسطه شود و با هوراد حرف بزند…