دانلود رمان دوست مجازی از چیکسای با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
باران دختری اهل شعر و کتاب می باشد که دانشجوی رشته روانشناسی است. او سال ها در قالب ونوس دوست صمیمی اش از طریق ایمیل با آرش که در آمریکا زندگی می کند، در ارتباط بوده است. حال بعد از ۱۱ سال آرش تصمیم گرفته است که برای ازدواج با ونوس به ایران بازگردد…
خلاصه رمان دوست مجازی
بزرگترها غذایشان را خورده اند و به هال پذیرایی رفته اند. من روبه روی آرش نشسته ام و دست هایم را به زیر چانه ام زده ام و منتظر هستم او غذایش را تمام کند تا ظرف ها را جمع کنم. در نامه هایش نوشته بود بسیار پر خور است و می تواند یک بره را یکجا بخورد ولی باور نمی کردم. بلاخره غذایش را تمام کرد. اضافه غذاها را داخل قابلمه ها برمیگردانم. ظرف های کثیف را داخل ظرفشویی می گذارم. حضور آرش را در کنارم حس میکنم و بوی ادوکلونش در بینی ام میپیچد. آرش: میتونم کمکتون کنم؟ قاشق ها از دستم به داخل سینک می افتند. به او نگاه میکنم فاصله صورتش با من یک وجب است.
گرمای نفس هایش به صورتم می خورد. هجوم خون را درگونه هایم احساس میکنم. حس شیرینی آمیخته با تعجب و ترس مرا فرا گرفته است. با سرعت قاشق ها رو جمع میکنم و به سمت ماشین ظرفشویی می روم و آن ها را در سبد مخصوصشان می گذارم. صدایش را از پشت سر می شنوم. – شما خیلی عوض شدید. با تعجب بهش نگاه میکنم! ادامه می دهد: چیزی که از شما به یاد دارم یک دختر خجالتی و تپل و گوشه گیر بود با رنگ پوستی سبزه و موهای کوتاه پسرانه که فقط از تفریحات کودکانه کتاب خواندن را بلد بود. – حالا این عوض شدن زشته یا زیبا؟ – هیچ فکر نمی کردم که قدتان به این
بلندی و اندامتان به این کشیدگی باشه. رنگ پوستتان هم نشان دهنده هزینه بسیار زیادی است که دکتر شکوهی به سالن های سولاریوم داده . لخت کردن موهایتان هم که جای خود دارد. بدون در نظر گرفتن رنگ موها و چشم هایتان٬ قیافه و تیپتان کاملا متفاوت از قیافه دخترهای شرقی است. همیشه از سلیقه دخترهای ایرانی در تغییر قیافشان لذت میبرم. از نوع تعریفش خوشم نیامد بیشتر حالت مسخره کردن داشت تا تحسین کردن. هرچند که او را دوست دارم ولی نباید، به او اجازه نمی دهم که هر طور دوست دارد در مورد من قضاوت کند. در حالی که گره ای در وسط پیشانیم انداخته بودم…