دانلود رمان پری زاده از ف_ر با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
مازر ، جنی که عاشق پریزاد میشه . نامزد دخترک رو میکشه و به جای اون باهاش ازدواج میکنه….
خلاصه رمان پری زاده
آخر ین پاراگراف کتاب متافیزیک ماوراء الطبیعه رو خوندم و همون طور که از فرط خستگی خمیازه می کشیدم کتاب رو کناری انداختم. با بی حوصلگی مانتو و شلواری به تن کردم و با پوشیدن مقنعه ام راه آژانس رو در پیش گرفتم. جلوی میز آرایش مکثی کردم و رژ لب هلویی رنگی برداشتم. همون طور که روی لب هام می کشیدمش گوشیم رو توی کیفم انداختم و خواستم از اتاق خارج بشم که احساس کردم کسی از داخل آیینه بهم زل زده. دستم میون هوا خشک شد و نفسم بند اومد.
حتی لحظه ای نفس نکشیدم و دیدم تار شد… سر بلند کردم و به آ یینه خیره شدم اما وقتی کسی رو ندیدم به سرعت به عقب برگشتم. اما باز هم کسی توی اتاق حضور نداشت و من به خیالاتی شدن های اخیرم لعنت فرستادم. با کلافگی از اتاق خارج شدم و بلند گفتم: _ مامان خداحافظ! من دارم میرم سرکار. طبق معمول کفگیر به دست از آشپزخونه خارج شد و گفت: عه دختر تو که صبحونه نخوردی! پاشو بیا یه چیزی بخور بعد برو! در حالی که از شدت ترس خوابم پریده بود.
کفش های کالجم رو به پا کردم. نه مامان اشتها ندارم بعدا یه چیزی می خورم. دستی به معنای خداحافظی براش تکون دادم که با نارضایتی جوابم رو داد. قدم های خسته ام رو روی سنگفرش عابر پیاده می کشیدم و خمیده خمیده به سمت محل کارم می رفتم. ذهنم به سمت شب خسته کننده ای که گذرونده بودم پر کشید… کل شب از فرط نگرانی و ترس خوابم نبرد و مدام احساس کردم کسی از پشت پنجره بهم زل زده. تا حدی که پرده ها رو کشیدم اما باز هم اون احساس سنگین از روم برداشته نشد…