دانلود رمان دلشوره از کوثر شاهینی فر با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
هم اکنون داستان زندگی پناه را تهیه کرده ایم، دختری که بین بد و بدتر گیر کرده و زندگی اش دستخوش تغییراتی شده، انتخاب مردی که برای جان خودش او را قربانی میکند یا مردی که همه ی عمرش عاشقانه هایش را با او رقم زده، ماجرایی سراسر عشق و نفرت و حسرت، رامین یک مرد عاشق و آراز یک زخم خورده…
خلاصه رمان دلشوره
وارد یه کوچه از همون کوچه های خلوت میشه که این بار پرنده هم پر نمیزنه… که یه طرف خیابونش رو دیوار های شیک آجری قرمز رنگ فانتزی گرفته… دور چینه یه باغه و این باغ ترس به دلم می ندازه… خصوصا وقتی که آراز جلوی در همین باغ که می رسه ترمز میزنه و با ریموت در سیاه رنگ و عریضش رو بالا میده و من بازم همون گوشه ی صندلی کز میکنم … بازم هق هقم بلند میشه و پر ترس به بالا رفتن ملایم در نگاه می کنه… حتی در خونه با همه ی شیک بودنش سمت بالا باز میشه و من اونقدر محو شکوه و جلال این محیط و ترسی هستم که درگیرش شدم که انگاری یادم رفته آراز برنده ی
سه دوره قهرمانی فیتنس آسیا شده و به جز دالر پارو کردن و سکه جایزه گرفتن توی اون خراب شده ای که ساکن بوده دست کم پنج سالی رو واردات قطعات کامپیوتری داشته !… راه می افته داخل باغ…. رگ اعصاب گردنم نبض می زنه و صدای ضربان قلبم تو دهنم می کوبه… تو مغزم اکو میگیره… چشمام از حالت طبیعی گشاد تر شده و تموم حواسم رو به اطراف می دوزم … اطرافی که پر از گل و درخته و شاید اگه زمان دیگه ای با کسی دیگه می اومدم به این باغ الان از زیباییش و این همه آرامشش لذت می بردم… اما الان این آرامشش برام ترسناک تره… اینکه کسی رو نمی بینم و تا چشم
کار می کنه گل و درخته و چقدر از نظرم زشت و بد میاد!… جلوی ساختمون شیروونی داری که حالت دوبلکس ساخته شده نگه می داره و پدال ترمز رو که فشار میده انگاری پاش رو بیخ حنجره من می ذاره که نفسم به تنگ میاد و ترسیده با چشمای اشکی به خودش نگاه می کنم… به پیاده شدنش و با آرامش اومدنش سمت در شاگردی که من توش نشستم… درو باز می کنه و من نیم تنه م رو عقب می برم… حتی زبونم قدرت حرکت نداره و تکون نمی خوره تا التماس کنه… التماس به کنار من حتی نمی تونم جیغ بزنم و فحش بدم و دست و پا بزنم… من توی این باغ نمی دونم چند هزار متری با یه قاتل تنهام…