دانلود رمان جوکر (جلد اول) از ستاره_ب با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
شیده دختر ۱۷ ساله ست که شب تولدش، وقتی هیچ کس توی خونه نیست، گروگان گرفته میشه… اون سیزده روز با گروگان گیرش توی یه خونه زندگی میکنه و دقیقا وقتی که عاشق گروگان گیرش شده…
خلاصه رمان جوکر
نسیم و شایان و شیدا و سیما رفتن فقط من موندم، من بدختی که حالا گیر آدم علوی افتادم در واقع من بر اساس حدسیانم به این مرد گفتم شاید دو هفته دیگه بابا اینا برگردن. حالا که اون اینجا بود و میتونست به علوی بگه بابا در رفته چه اتفاقی برای من میفتاد ؟ چه چیزی انتظار من رو می کشید ؟ یه نفر چقدر می تونه بد شانس باشه ؟! سرنوشت چقدر عجیب می تونه اتفاقات رو برای یه نفر بچینه؟! دلم میخواست ازش بپرسم تا مطمئن بشم، ولی بعدش چی بعد از اینکه بهم گفت از سمت علوی اومده، باید
چه واکنشی نشون می دادم؟! حالا که مغزم داشت درست کار می کرد باید با درایت رفتار می کردم. یک اشتباه مساوی بود با مرگم اما از همه این ها گذشته من حتی از اینکه از سمت علوی اومده باشه، اطمینان نداشتم. این فقط یه حدس بود. سعی کردم نشون بدم حرفی که زده کاملا اشتباهه، بنابراین گفتم: من جای تو بودم اینقدر اطمینان نداشتم به هر حال تو کاملا تصادفی وارد این خونه شدی و بابای منو نمیشناسی. چشم باریک کرد عمیق و طولانی خاکستر چشم هاش رو به من کوک زد، نگاهش اونقدر نافذ
بود که احساس می کردم دریلی بود که داشت، مغزم رو سوراخ می کرد تا به محتویات درونم دست پیدا کنه و دقیقا هم فهمید به چی فکر می کردم چون گفت درباره اینکه بابات دوربینای اینجارو چک نمیکنه که زدم به هدف بچه… کاملا درست بود ولی درباره اینکه فکر می کردم به دختربچه احمقی انگار اشتباه کردم… جوری محکم میتپید که خیال کردم الانه که صداش رو بشنوه. ادامه داد: تو دختر خیلی باهوشی هستی من خیلی کم اشتباه می کنم افرادی که منو به اشتباه میندازن هم آدمای کمی هستن…