دانلود رمان پناهم باش از ونوس با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
حامی مردی ثروتمند ، خشن ، قلدر و قدرتمندیه که عاشق خواهر ناتنی خودش ،پناه ،میشه و برای اینکه اونو مال خودش بکنه بهش دست درازی میکنه،پناه قصد داره خودشو از حامی دور کنه و همه چیز رو مخفی کنه،اقدام به ترمیم میکنه ولی به طور اتفاقی متوجه ی باردار شدن ناخواسته اش میشه .وحشت زده دست به سقط میزنه که حامی از وجود بچه اش با خبر میشه و …
خلاصه رمان پناهم باش
با صدای ظریف دختری که به در میکوبید و “حامی” رو صدا می کرد با اوقات تلخی فحش رکیکی داد و از رو تخت بلند شد! با قدم های عصبی که اصلا به یه آدم گیج نمی خورد از اتاق بیرون رفت… سریع از رو تخت بلند شدم و خودمو انداختم توی سرویس اتاق!دستمو گذاشتم روی دهنم و هق زدم… اتفاق امروز رو هضم نکرده بودم … باورم نمیشد حامی همچین کاری باهام کرده باشه … چشمم خورد به آیینه و بادیدن قیافه ام وحشت زده زل زدم به حال زارم و چشمای گود افتادم …
چقدر چشمام ورم کرده بود… لبهام کمی کبود شده بود و هنوزم داشتم میلرزیدم… با یاداوری اینکه مانتو و مقنعه ام کف اتاق افتاده بود محکم کوبیدم رو سرم … آب روشویی رو باز کردم و صورتم رو چند بار شستم … چند بار تو گوشم زدم که آثار گریه تو صورتم مشخص نباشه و گونه های رنگ پریدم کمی قرمز بشن… اینکه میگن طرف صورتشو با سیلی سرخ نگه میداره، مصداق من بود؟؟ آهسته درو باز کردم و بیرون رفتم .. کسی توی اتاق نبود و این کارو برای من راحت تر کرد.
سریع مانتومو که گوشه ی اتاق پرت شده بود روی تاپ نازک و دوبنده ام تنم کردم و مقنعه ام رو هم رو سرم کشیدم. در اتاقو آهسته باز کردم که صدای نازک غرغر کردن دختری اومد: _آخه چه مرگته تو حامی، همش تا خرخره می خوری و میفتی اینجا ، اون از شرکت که هر وقت بخوای میای هر وقت بخوای میری، این از مصرف بیش از حد سیگار کشیدنت، اون از سفر لندنت که… _شیدا حال من اصلا خوب نیست، زمان بدی رو برای حرف های تکراری و مزخرفت انتخاب کردی….