دانلود رمان طلایه از نگاه عدل پرور با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان درباره ی دختری است به اسم طلایه با اصلیت اهوازی که ساکن اصفهان است. روزی طلایه که از قضا خانواده ای متدین و مذهبی دارد به تولد دوستش دعوت شده و با کلی خواهش و التماس رضایت مادرش را مبنی بر رفتنش به جشن جلب می کند اما بعداز شرکت در جشن متوجه جو ناسالم آنجا شده و تصمیم به ترک مهمانی می گیرد که وقتی موضوع را با دوستش درمیان میگ ذارد فریبا مانع از رفتن او شده و او را تا نیمه شب نگه می دارد…
خلاصه رمان طلایه
عقربه های پت و پهن ساعت روی طاقچه انگار روی همان ساعت ۴ جا خوش کرده بودند.تازه از حمام فارغ شده و آن قدر زیر دوش اشک ریخته بودم که حسابی چشمهایم پف آلود شده بود،ولی این چشمهای کشیده ی یشمی رنگ هیچ مدلی قصد زشت شدن نداشت. خودم می دانستم صورت بی نقص و فوق العاده زیبایی دارم. این خصیصه را و بارها و بارها همه ی دوستانم و کلا هر کسی که می شناختم بهم گوشزد کرده بود. ولی متاسفانه این زیبایی در آن سن و سال کم با من کاری کرده بود که از وجود خودم بیزار شده بودم و هر لحظه آرزوی مرگ می کردم.
از جلوی آینه قدیمی اتاقم که در حاشیه اش خانم های خوش صورت و خندان زمان صفویه پیاله به دست نقش شده بودند و انگار یک جورایی بهم دهن کجی می کردند، کنار رفتم. انگار آن ها هم به خاطر این همه زیبایی که خالق هستی دست و دلبازانه تقدیمم کرده بود توی نی نی چشم هاشون کمی حسادت نشسته بود. مخصوصا از دیدن اندام خوش تراش و متوازنم که بی نهایت اغوا کننده و منحصر به فرد بود یه خورده از خودت تعریف کن….!!!! راستش هیکل های آنها را توی آن لباس های پرچین و شکن گل گشاد نمی توانستم تشخیص بدهم ولی حتم
کمی تپل بودند آخه اون زمان ها چاقی از لاغری خیلی پر طرفدار تر و شاید هم جاذبتر بوده اصلا شنیده بودم شاهزاده خانم ها چون هیچ فعالیتی نداشتند و همیشه یه نفر بادشون میزده سرحال و شاداب بودند نه تک ونی به خودشون می دادند و نه آفتاب و مهتاب به پوستشون می خورده و از اونجایی که بشر همیشه فکر میکنه هر چی مال پولدارهاست بهتره حتما تعریف خوش هیکلی هم اونی میشده که شاهزاده خانم ها بودن…. واقعا که در زمان های مختلف و کشورهای مختلف تعریف زیبایی و خوش هیکلی حالا چه برای مرد چه برای زن متفاوت بوده..!!!!