دانلود رمان خیزران از گیسو خزان با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
گیسا.. دختری که در سن شونزده سالگی به صلاحدید بزرگترهاش مجبور به ازدواج با پسرخاله اش می شه.. ولی شب عروسی به خاطر لو رفتن مدرک قاتل بودنش از ترس اعدام فرار می کنه! حالا بعد از ده سال.. گیسا یه دختر بیست و شش ساله شده که از راه بد کسب درآمد می کنه و تو یکی از همین شبا.. شوهر سابقش سر راهش سبز میشه و تصمیم می گیره با زورگویی و حبس کردنش توی خونه گیسا رو از این کار منصرف کنه.. غافل از اینکه گیسا هدفی داره که برای رسیدن بهش باید…
خلاصه رمان خیزران
کنار خیابون وایستاده بودم و نگاه کلافه ام و از ساعتم به ماشینایی که از جلوم رد می شدن و بی اهمیت به حضورم می رفتن می چرخوندم.. جدا از ا ینکه این محل جای خیلی خوبی برای این کار نبود و به خاطر مشعوف و آدماش.. مجبور شدم جام و عوض کنم و به کل از اون منطقه تهران دور بشم.. معمولا جمعه ها هم روز خوبی برای مشتری پیدا کردن نبود.. انگار به مردا وحی شده بود که فقط شب جمعه ها وقت خوبیه برای عشق و حال و جمعه ای که فردا صبحش باید می رفتن سرکار کسی حس و حالی برای این کارا نداشت.. شایدم ارواح خیکشون این روز و به زن و بچه هاشون اختصاص
می دادن تا مثلا نشون بدن که چه آدمای مسئولیت پذیر و خانواده دوستی ان! البته که چند تا مورد بود که یا به دلم ننشستن و خودم ردشون کردم.. یا از طرز حرف زدنشون معلوم بود که زیادی دندون گِردن و به این راحتیا پول نمیده واسه همین صبر کردم شاید یه مورد بهتر پیدا شه که فعلا انگار تخمشون و ملخ خورده بود! دیگه کم کم داشتم از این خیابون ناامید می شدم و خواستم برم تو یه مسیر و محل دیگه که یه سمند سفید جلوی پام وایستاد و شیشه رو کشید پایین.. سن و سالش می خورد به چیزی که دنبالش
بودم ولی اون نیش از الان باز شده و دندونای زرد جرم گرفته از سیگار صد در صد بی کیفیتش که تو نور کم جون ماشینش کاملا به چشم می اومد داشت حالم و بهم می زد.. – چه جیگری هستی تو.. اینورا ندیده بودمت تا حالا.. تازه کاری؟ سرم و بالا انداختم و با بیخیالی گفتم: – محله ام و عوض کردم.. – چرا؟ – فضولیش به کسی نیومده! طبق انتظارم غش غش خندید و درصد حال بهم زنیش و بیشتر به رخ کشید.. – باشه سوار شو تو راه بیشتر با هم اختلاط می کنیم.. یهو دیدی فضولیش بهم اومد.. اینم از روزی امروزم که ناچار بودم با همین شرایط نفرت انگیز قبولش کنم.. بهتر از هیچی بود…