دانلود رمان فردا بدون من از آتوسا مهریار با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
” قصمون درباره ی دختریــه از جنــس صــبر و استقـــامت… دختـر شیــطونــــی کـــه شخصیت شادش و پشت نقــاب سخت غرورش مخــفی کرده اما چـــرا؟ _ چون ضـــربه خورده…! حتما میگید از کــی… _از کسایی که حتی فکرشــم نمیــکرد، از کسایی که عاشقانه دوسشون داشت… ولی قراره سـرنوشـت این دختر همیشه تلخ بمونه؟”
خلاصه رمان فردا بدون من
بعد اینکه به رستوران مورد نظر رسیدیم و ماشینو پارک کردیم آنیتا هم پشت سر ما به رستوران رسید. ماشینشم پشت ماشین ما پارک کرد ماهم منتظر شدیم تا اونام پیاده شنو باهم بریم. به داخل ماشین نگاه کردم که دیدم عرفانه رو صندلی کمک راننده و النازم عقب نشسته آنیتام که راننده بود پس مهدیه کجاست؟ بعد اینکه از ماشین پیاده شدن شروع کردن به سلام کردن و این حرفا منم فقط به عرفانه و آنیتا سلام کردم و حتی نیم نگاهیم به الناز ننداختم دختره عوضی. همگی با هم به داخل رستوران رفتیم و از اونجایی که سیاوشو کیارش زودتر از
ما اومده بودن با چشم دنبالشون گشتیم که الناز بادستش جایی رو نشون دادو گفت: “اوناهاشن” رد دستشو دنبال کردیم که سیاوش و کیارش درحال دید زدن میز بغلی که سه تادختر بودن دیدیم سیاوش پشتش به ما بود و مارو نمیدید اما کیارش تا چشمش به ما افتاد ساکت شد ولی سیا داشت با میز بغلیا حرف میزد و میخندید همین که رسیدیم بهشون آنیتا یکی محکم زد پشت گردن سیاوش و با حرص گفت: “به چی میخندی؟” سیاوش سریع برگشت عقب با دیدن صورت آنیتا که از حرص قرمز شده بود قیافه مظلومی به خودش گرفت و گفت: “هیچی به خدا”
و رو به ما اضافه کرد: سلام بچه ها خوبید؟” با این حرفش دوباره هممون مشغول احوال پرسی با اون دوتاشدیم ولی همین که نشستیم آنیتا دوباره گفت: “نگفتی؟” سیاوش: “چیو عزیزم؟” آنیتا ” چیونگاه میکردی سیاوش؟” سیاوش: “داشتم نگاه می کردم ببینم شمارو پیدا میکنم یانه؟” آنیتا باحرص گفت: می خواستی مارو از میز بغلی پیدا کنی آره؟” سیاوش: “به جون خودت که اگه باشی میخوام دنیا نباشه، نه یعنی اگه نباشی میخوام دنیا باشه، ای وای چی دارم میگم اصلا به جون همین کیارش داشتم دنبال شما می گشتم. اینقد این حرفارو بالحن بامزه ای میزد که…