خلاصه کتاب:
من! پر بودم از حسرت داشتن مردی که دلش با دیگری بود…! و آن مرد شاید از آن مردهایی نیست که بپسندی! از آن مردهایی نیست که اخلاقش زبان زد باشد! ناز بکشد… بخندد… بخنداند و با دوستت دارم گفتنش هر روز شاخه گلی از رز سرخ تقدیم کند! او اما از آن دسته معدود مردهایی است که وقتی نمی بینی اش… انگار چیز بزرگی گم کرده ای… چیزی به حجم تمام دوستت دارم های گفته شده از دهان تمام مردان مورد پسند! چیزی قدر دوست داشتن هایت که با هیچ کس… هیچ احدی دیگر تکرار نمی شود!درست عین مرد من. درست عین یاغی من…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.