خلاصه کتاب:
راحیل به اجبار و صلاحدید حاج پدرش در شرف ازدواج با پسری است که هیچ شناختی از او ندارد، برادرش رستگار به او قول داده بوده که همیشه پشت و حامی اش باشد ولی اکنون او ایران نیست و راحیل چاره ای جز اطلاعت از پدر ندارد تا اینکه برای مطلع کردن برادرش مخفیانه مجبور به تماس با دوست رستگار می شود…!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.