خلاصه کتاب:
من ماهکم ! وقتی با عشق ازدواج کردم فکر نمی کردم یه روزی می رسه که دوباره به خونه پدریم برگردم… حالا اما اون روز رسیده و من دوباره تنهام .. تنها شدم در حالی که خواستگار سابقم همسر دخترعمومه و باز هم نگاهش روی من می چرخه…مجبورم که دوباره ازدواج کنم که تو ، پسر عمویی که همیشه مثل برادرم بوده میای و بهم اون پیشنهاد عجیب رو میدی… همه چیز مثل خواب می مونه اما واقعیت اینه که من محرم تو شدم….محرم مردی که یه عمر مثل برادر دوستش داشتم…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.