خلاصه کتاب:
سید محمد علی سی و دو ساله به علاقهی ساچلی شانزده ساله پشت میکند و میرود؛ ولی درست سالها بعد زمانی که برمیگردد با دختری روبه رو میشود که زیباییاش چنان خیره کننده است که حتی نمیشود ثانیهای از او چشم گرفت… ولی اکنون ساچلی، ساچلی سابق نیست؛ بزرگ شده است؛ لوند شده است خانم شده است جایگاهها عوض میشود… حال نوبت علی است که او را به سمت خود بکشد و او را از آن خود کند… امّا سوال این است آیا ساچلی همچنان عاشق علی است یا نه؟! یا مهر کسی دیگر را بر دل نشانده است…
خلاصه کتاب:
یک دختر تنها! بی کس! پیله تنهاییش را خودش تنیده! پیله اش سنگیست! اما سنگ هم فرو خواهد ریخت کافیست که جویباری عاشقانه نرم و لطیف از کنارش گذر کند! کجاست این جویبار؟ او مینوازد همچون اسمش طنین مینوازد تا درگیر و دار دنیا از ناملایماتش بگریزد! او را خسته کرده اند. لبخند را از او گرفته برایش غم به ارمغان آورده اند … کجایی جویبار باید تن او را غسل دهی. خسته در پی انتهای زندگیش راه میرود! چندیست که کشتی شکسته قلبش پهلو نگرفته و تنها در دریای خروشان سرگردان است! طنین اش را مییشنوی؟ نوای درد مینوازد!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.