خلاصه کتاب:
یک سال از بهم خوردن عقد عاشقانهی ستاره میگذرد و حالا صفحهی جدیدی با نام “پولاد” با عنوان”همسر” در زندگیش باز شده است. صفحهای خالی از عشق و محبت و مملوء از دوری و… که با دزدیده شدن ستاره در یک شب سرد بارانی ابرهای سیاه و سفید بر زندگیشان سایه میبندند. که با استعفای پولاد و عوض شدن مسیر شغلش، برگ جدیدی در صفحهی زندگیشان باز میشود!
خلاصه کتاب:
تو یه شب اتفاقی شاهد یه قتل شدم. اون قاتل کسی نبود جز تکین موحد، کسی که بهش میگفتن کابوس… یه قاتل اجاره ای… یه مرد خشن و بی رحم که خون مردم رو مثل شربت مینوشید. فکر می کردم خلاص شدم از دستش، اما همه چی زمانی شروع شد که توسط همون جلاد دزدیده شدم…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.