خلاصه کتاب:
سردی شب… گرگ و میش خورشید… تحول یک انسان… تبدیل شدنش به یک موجود برتر… یک خون آشام… ملکه ای از جنس خون… پایان انسان بودن… و آغاز خون آشام شدن… چه دردناک است پشت سر گذاشتن این دوران… پنج محافظ… پنج اهریمن… اهریمن شدن یعنی… نابودی ملکه… نابودی ملکه یعنی… پایان دوران خوش خون آشامان… و مهمتر از آن…نابودی دنیای انسان ها…
خلاصه کتاب:
خیانت برای باهم بودن جنگیدن برای عشق خیانتی که متفاوت بود زیرا برای عشق بود چشمهایم را به روی تاریکی های دنیا بستم و در دریای عشق غرق شدم چون عادت به تنهایی ندارم ما برای باهم بودن افریده شده ایم خیانت کرده ایم و این خیانت شیرین است غرق شدن در تلاطم دریای بیکاران عشق شیرین است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.