خلاصه کتاب:
آمین دختری معصوم که با خانواده عموش زندگی میکنه و پسر عمو باهاش سر ناسازگاری داره… امین بعد از فوت عموش به خارج سفر میکنه و فرد موفقی میشه تا اینکه ازدواج میکنه… این خانواده یه برند معروف دارن به اسم “تــاج” اما دنیا همیشه برای امین نمیچرخه یه روز دوباره شکست میخوره بعد از دیدن خیانت همسرش و شکست خوردن در برابرش… آمین به ایران بر میگردن و دوباره سورنا رو میبینه سورنای سابق نیست خیلی عوض شده و اما عاشق….
خلاصه کتاب:
۱۶ساله شده بودم. در شب جشن تولدی که قرار بود جشن بله برونم باشد و خاله برایم انگشتر نشان بیاورد اما تولدم شده بود و خانوادهی خاله نیامده بودند…یاسین نیامده بود و من مانده بودم با دنیایی از ترس و اضطراب! من مانده بودم با این حال که دیکر دختر قبلی خانه نبودم! اما یاسین برای محرم شدنمان نیامد…نیامد که نیامد…یاسین رفته بود…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.