خلاصه کتاب:
داستان زندگی دختری شاد و آشپز است که با تک تک مشکلات در زندگی اش قصد جنگیدن دارد که ناگهان در اثر یک اتفاق پای پسری در زندگی اش باز میشود، زندگی زنی است با رازی سر به مهر در گذشته اش که در آستانه میانسالی زندگی اش دست خوش تغییر میشود، زندگی پسری جوان است که با وجود این که زندگی خوبی دارد؛ اما درگیر حسی میشود که او را به سمت دختر قصه هل میدهد و باعث میشود زندگی این سه شخص به هم گره بخورد…
خلاصه کتاب:
تو چند سالته دخترجون؟ خیلی کم سن و سال میزنی. نگاهم به تسبیحی ک روی میز پرت میکند خیره مانده است و زبانم را پیدا نمیکنم. کتش را آرام از تنش بیرون میکشد. لالی بچه؟ با توام…تند و کوتاه جواب میدهم: نه! نه آقا؟! و برای آن که لال شدنم را توجیه کرده باشم اضافه میکنم. نشنیدم! نگاه عاقلاندرسفیهی به صورتم میاندازد… دستم را روی دستگاه کوچک ضبط صدای انتهای جیبم میفشارم…باید استارتش کنم؟ مکالمات عادی هم ممکن است به کار بیایند؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.