خلاصه کتاب:
دختری هم نسل من و تو در مسیر زندگی یکنواختش حرکت میکنه… منتظر یک حادثه ی عجیب الوقوع نیست اما از یکنواختی خسته شده روی پای خودشه… مستقله… عقاید محکمی داره… پای عقایدش می ایسته و دراین راه سعی میکنه تا به خیلی ها بفهمونه یک دختر،یک زن،یک بانو،یک خانم میتونه تنهایی نجابت و شرافتشو حفظ کنه…باور هاشو به شدت باور داره… و کم کم در گذر زمان طعم عشقی ناخوانده رو تجربه میکنه که اصلا منتظرش نیست… !!!
خلاصه کتاب:
کلمات و قسمش همونجا بین تاریکی صداهامون معلق بود. گاهی اوقات تو این فضا احساس راحتی میکردم ولی سه ماه بود که فقط دچار آشوب میشدم. این فضا بیشتر شبیه یه جای راحت و مناسب برای پنهون شدن شده بود.نه برای من، بلکه برای اون. انگشت هام درد گرفته بودن برای همین بهشون اجازه دادم که یکم آروم بشن، اصلا متوجه نبودم که دارم به این سختی موبایلم رو توی دستم فشار میدم…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.