خلاصه کتاب:
مثل همیشه من بودم و سکوت شب با یه ماه بالا سرم، از وجود خدا خبر نداشتم این که میگن خدا همه جا هستم نمیدونم راسته یا نه پس ترجیح دادم فعلا فکرمو به حضور نفر سوم مشغول نکنم، به ماه خیره شدم دلم می خواست میتونستم دستمو دراز کنم از آسمون بکشمش پایین تا برا خودم باشه تا دیگه جرئت نکنه همزمان که بالا سر من هس بالا سر یه عالمه آدم دیگم باشه، ولی مگه میشه اون موقع من دیگه نمیتونستم ادعا کنم که تنهام چون حالا من شریک تنهاییه همرو داشتم!! «ماه»
خلاصه کتاب:
یاشار رئیس سخت و نفوذ ناپذیری که بدون شناخت دقیق از تیدای داستان، اونو توی شرکتش استخدام میکنه، تیدا که شخص خاصی در گذشتهی این آدم بوده، با نقشهای از پیش تعیین شده وارد شرکتش میشه و در یک مهمانی بزرگ، پیشنهادِ نامتعارفی بهش میده که یاشار رو وسوسه میکنه انجامش بده… چالش بین هردوشون براشون یه رابطهی ممنوعه رو رقم میزنه…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.