خلاصه کتاب:
آرام، زیباترین دختری بود که توی عمرم دیده بودم،خیلی زیبا، اما شاید باورت نشه هیچ پسری جرات نمیکرد دنبالش راه بیفته، آخه کدوم پسر حریف دختری میشه که حداقل توی پنج تا هنر رزمی استاد شده، پدرش کارخونه داشت و یک شرکت بزرگ، راستش ممکنه بپرسین من چطور با این دختر آشنا شدم، داستان جالبی داره، اومده بود به یکی از دوستاش کمک کنه و توی همین گیرودار من باهاش آشنا شدم، دلش رو بردم…
خلاصه کتاب:
داستان درباره دختری که همه زندگی خود را از دست داد جایگاهش را زندگی اش را عشق و خانواده اش را فقط به خاطر یک اشتباه از او گرفتن و دختر تنهای ما رو از زندگی روندن، زندگی با دختر قصه مون خوب تا نکرد اما اون الان برگشته، قوی تر از همیشه برگشته تا عشقش و همه از دست رفته هاش رو دوباره برگردونه، دختره یه ماه از عروسیش گذشته ولی میفهمه سه ماهه حامله اس، حالا باید جوابه مادر و پدره مذهبیشو چجوری بده وای وای…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.