خلاصه کتاب:
راجب زنی به نام مریمه ک دو تا دختر داره با خوابی ک مریم میبینه زندگیشون زیر و رو میشه… مریم بی تابست و آرام و قرار ندارد. هیچ حرفی از اینکه چه شده نمی گوید. به خواست همسرش با دخترش نغمه مرور می کند. گذشته ای که نغمه هیچ چیز از آن نمی داند. در خانه ای که انگار قرارست نغمه را هم وارد دنیای دیگری کند…
خلاصه کتاب:
به جهت علاقه ای که به خواندن رمان داشتم، در طول عمرم رمان های زیادی خوانده ام، نوشته های زیبایی که قلم نویسندگان آنها را تحسین میکنم. و در یک جمله میتوان گفت که همه ی آنها به موضوع عشق پرداخته بودند. عشقی که ناکام ماند، یا عشقی که به رسیدن ختم شد، عشقی که بعد از بهم رسیدن نابود شد و عشقی که بعد از بهم رسیدن کامل شد. به همین دلیل تصمیم گرفتم تا رمانی را بنویسم و از عشقی سخن بگویم که چه بخواهیم چه نخواهیم در کنارمان است. فقط محبت می تواند آنرا به ما نزدیک تر کند و البته کمی توجه ! توجه به کسی که خالق ماست. به کسی که بی اندازه دوستمان دارد…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.