خلاصه کتاب:
تو یه خونوادۀ سنتی باشی، تو نامزدی حامله شی، بعد تازه طرف هم بذاره و بره. خیلی حرفهآ. کی میخواد جواب داداشی که رگ غیرتش باد کرده رو بده؟ بد باهام بازی کرد. میتونست ادامه نده، اما تا حامله کردن من پیش رفت و این شروع ماجرای ماست…
خلاصه کتاب:
روایات عشقی ممنوعه در دهه چهل شمسی میان خانزاده سن بالا و کار کشته ای در برابر رعیت کوچولوی خجالتی که فقط به عطر تن اون خو گرفته بود او با سواد و فرنگ رفته در مقابل دختری که پا از روستا فراتر نگذاشته… آروم آروم جلو آمد و تن خسته ام رو به آغوش کشید و من رو با خودش به دنیای از ممنوعه ها برد…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.