خلاصه کتاب:
داستان عشقی که شعله هاش یهو خاموش شد پسری که دختر داستان رو بی حرف و سخن تنها گذاشت و رفت و شکستن دلش رو ندید داستان دختری که شکست و سعی کرد محکم بلند بشه و رو پاهاش وایسه حالا چند سال گذشته و سرنوشت اونهارو تو شرکتی رو به روی هم قرار میده به عنوان رئیس و کارمند! اما این بار،اون که دلش سنگه تیدا خانومه و اون که تو حسرت میسوزه آقا سامیار… عشقی که تو نفرت غرق شده، میتونه باز شعله ور بشه؟
خلاصه کتاب:
سلین دختری مظلوم که به اصرار یکی از دوستانش راهی پارتی میشه در اون پارتی اتفاقاتی میوفته که سرنوشت سلین تغییر میکنه وارد راهی میشه که اصلا فکرش رو هم نمی کرده..
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.