خلاصه کتاب:
داستان درباره دو دوست به اسم تمنا و شیدا است که هیچکدوم از گذشته اون یکی خبرندارن اما با این حال بهترین دوستای همن، یه روز مردی به گوشی تمنا زنگ میزنه و ازش میخاد که به دنبال دوستش شیدا بره و این زنگ پای تمنارو به عمارتی پر رمز و راز باز میکنه عمارتی خوف انگیز ک در اون مردی مقتدر و ترسناک اما جذاب و دلفریب زندگی میکنه رمانی پر از رمز و راز و معما و کشمکش دختری بی پروا و سرکش و زیبا و مردی ک به هیچ عنوان تحمل این سرکشی هارو…
خلاصه کتاب:
من سوزانم…تو آمدی قلبم را مال خودت کردی و بد سوزاندیم..و من می آیم به زودی زود..قلبت را از ریشه میکنم و تو نمی دانی من دیگر دختر ساده و ابله اون روز ها نیستم. عوض شده ام…و تو باعثش شدی….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.