خلاصه کتاب:
رَسام جدیری بزرگ طایفۀ جَدیریهاس… چی میشه که اون از اهواز به تهران میاد و مسیر زندگیش گره میخوره به دختر هفده سالۀ یحیی، همسر مادرش؟ اون قراره پدر باشه برای دختر بیکس و بیدست و پای یحیی یا مرد رویاهاش چطور میتونه دختری که از نظرش دوست داشتنی نیست رو با خودش ببره اهواز و بشه پناهِ بیپناهیاش؟
خلاصه کتاب:
همیشه اما و اگرهایی در زندگی هست که اگر به سادگی از روشون رد بشی شاید دیگه هیچوقت نتونی به عقب برگردی و بگی «کاش اگر…»«غیث» قصهی اما و اگرهاییه که خیلیها به سادگی از روش رد شدن…گذشتن و به پشت سرشون هم نگاه نکردن… اما تعداد انگشتشماری بودن که میون شایدهای زندگیشون تأمل کردن و اون چیزی رو که میخواستن به دست آوردن…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.