خلاصه کتاب:
آریو آژند، پلیس مخفیای هست که به عنوان یه هکر حرفهای به یه باند مخوف قاچاق انسان نفوذ کرده… مردی جدی و مقتدر اما زخمخورده که هدفش انتقامه و جون خودش رو گذاشته پای این کار! در این بین، توی یکی از تعقیب و گریزها تیر میخوره و نزدیک یه روستا در کردستان بیهوش میشه!
خلاصه کتاب:
باران در کودکی پدرو مادر خود را از دست داده و با مادربزرگش زندگی میکند.مادر بزرگش در یک خونه باغ کار و در همان جا زندگی میکند.حالا بعد از چند سال صاحب باغ و خانواده اش قصد برگشت به ایران را دارند…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.