خلاصه کتاب:
افرا ملک یه دختر سرتق و پرروئه که برای کار کردن به زور وارد مزرعهی بزرگ تارخ نامدار میشه که همه بلانسبت عین سگ ازش میترسن… روز اول رئیسش رو با کارگر اشتباه میگیره و سوتی پشت سوتی… حالا تارخ میگه اخراجی... افرا میگه نمیرررررم. فکر کن این دوتا عاشق هم بشن این وسط… تارخ قصه خیلییی هات و جذابه اما دخترمون حسابی اعصاب و هورموناش رو می ریزه بهم..
خلاصه کتاب:
قصه ی عشق… قصه ی چند عشق رو حکایت میکنه.. با پایان های خوب و بد... کسایی که سبک مودب پور رو دوست دارن مطمئنم از این رمان خوششون میاد.. داستانش طنز که اواسط داستان برمیگرده به گذشته دور و قصه ی عشق دیگه رو بازگو میکنه که به آینده مربوط میشه… راوی داستان پسریه به اسم رضا که برخلاف بیشتر رمان ها از قشر معمولی جامعه اس… پایان خوش… البته بستگی به خودتون داره که اونو خوش تلقی کنید یا نه… مطمئنم شیفته آقایی رضا میشین…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.