خلاصه کتاب:
ریحانه از یک خانواده سنتى و با عقاید محدود، دل در گرو قهرمان داستان حاج امیر جبارزاده دارد، جوانمردى پهلوان مسلک که خصوصیات ویژه خاصى دارد، اما دست تقدیر و اشتباهات مختص سن کم ریحانه باعث ازدواج اشتباه او با شهاب جبارزاده پسر عموى حاج امیر، می شود ازدواجی که تنها از سر انتقام بچگانه شهاب می باشد حاج امیر که پسر عموی بزرگتر شهاب است و همیشه حکم پدر او را داشته است از عشق و احساس خویش نسبت به ریحانه چشمپوشى می کند و این شروع اولین چم از هزارچم روایت است…
خلاصه کتاب:
نوازش در روستایی که تا چشم کار میکند، مزارع چای شمال به چشم میخورد، اسیر حرف مردمی میشود که بعد از بهم خوردن نامزدیش با راوش برایش تبدیل به جهنمی میشود که حتی در کنار خانوادهاش هم آرامش ندارد. بعد از مدتی رئیس مزرعه جایش با پدرش عوض میشود و راه نجاتی برای نوازش فراهم میشود، اما انگار او فقط وهم آزادی را دارد… گاهی زندگی رویی را به ما نشان میدهد تا قویترمان کند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.