خلاصه کتاب:
محمدعلی راسخ نوهی حاج وهاب ارجمند!! مردی آرام و مرموز… وارثی که از هر طرف یه مدعی داشت. وقتی پدربزرگم دختری رو به عمارتش آورد بخاطر شبیه بودنش به کسی که در گذشته می شناختم ازش دور شدم! تا برام دردسر نشه! تا روزی که فهمیدم شبیه به اون کسی بود که سالها در تنهایی و سکوتم دنبالش بودم! بهش نزدیک شدم… عاشقش شدم… و حاج وهاب اجازه نداد و هویتش رو پنهان کرد…!! وقتی فهمیدم اون واقعا کیه و چرا اومده عمارت که دیگه دیر شده بود! حاج وهاب بود بخاطر رازهایی که توی سینه اش پنهان کرده بود آیندهی منو مثل گذشتهام تباه کرد ولی من دیگه اون آدم آروم و ساکت نبودم… شدم وارثش!! وارثی که زور هیچکس بهش نرسه!!
خلاصه کتاب:
گلابتون دختری ک دوبار سخت برای کنکور وکالت خونده ولی هر دوبار هیچی مجاز نمیشه بعد اون افسرده میشه همه ی اطرافیانش این دیپلمه بودن رو میکوبن تو سرش حتی دوست پسرش برا مصاحبه میره به دفتر یه نشریه خیلی معروف برای منشی گری و در حالی ک انتظار نداره، با استخدامش موافقت میشه مدیر و مسئول یکی از بخش های اونجا دوتا دوست خیلی صمیمی ان ک زندگی گلاب ب این دوتا دوست بدجور گره میخوره و…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.