خلاصه کتاب:
با مرگ هدایت رمضانی و نابود شدن ثروتش، ضربه بدی به تنها فرزندش غزاله وارد میشه، آقای شیخی(دوست هدایت)به عنوان حامی وارد زندگی غزاله میشه و همه سعیاش رو میکنه که فکر این دختر رو از کینهای که نسبت به رئیس پدرش یعنی کیانمهر عابدی داره دور کنه، تا حدی هم موفق میشه، با وادار کردن غزاله به ادامه تحصیل و حتی سرکار بردنش اما با پیدا شدن دوباره کیانمهر تمام خاطرات بد غزاله زنده میشه…
خلاصه کتاب:
رضا شرخر برای ترسوندن سالاری دخترش عسل رو میدزده اما قبل از گرفتن پولش سالاری به طرز مشکوکی بر اثر تصادف کشته میشه رضا مجبور میشه عسل رو آزاد کنه عسل شکایت میکنه و پلیس رضا رو دستگیر میکنه عسل برای آزادی رضا شرط میذاره که اگه میخواد آزاد بشه باید باهاش ازدواج کنه چون قاتل پدرش رو شناخته ولی نیاز به کمک داره…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.