خلاصه کتاب:
من هرگز نفرین نکردم… فقط تغییرش دادم. اکنون مجبور شده ام با مادوکس همکاری داشته باشم، و از آنجا که نمی توانم او را بکشم، مجبورم هر روز او را تحمل کنم. بنابراین صوفیا مرا ترک می کند. من همه چیز را فدای او کرده ام، اما هرگز کافی نیست. عشق من به او با وجود خیانت تغییر نمی کند. شکنجه همچنان ادامه دارد. میخوام چیکار کنم من یک گزینه دارم، من اولین بار نه گفتم، اما مطمئن نیستم که دوباره بتوانم نه بگویم…
خلاصه کتاب:
ماهک نواب، آقا زاده ای بزرگ شده تو پر قو، بازیگوش و شیطون و دوست صمیمیش مریم شبی برای تنوع و خوشگذرانی راهی مهمانی شبانه ای میشن که زندگیشون رو دست خوش اتفاقات عجیبی میکنه.. چیزی پیدا میکنن که نباید.. و شیطنت کودکانشون اون ها رو وارد بازی خطرناکی میکنه… فردای اون شب مریم ناپدید میشه و چند روز بعد ماهک به چنگال گرگی گرفتار… روزگار چه خوابی برای دو دختر بی خیال و بازیگوش داستان دیده؟ گرگ خان کیه و…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.