خلاصه کتاب:
داستان یه دختره… از نظر خودش عادی… دختری که خیلی عاشقه ولی یه عشق اشتباهی… عشقی که نه تنها زندگی خودش بلکه زندگی های دیگه رو هم به بازی میگیره… دختر قصه ی ما محیاست… و اما… محیای چه کسی؟؟؟
خلاصه کتاب:
روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته برملا شه، رازهایی که تاوانش را روشنا با تموم مظلومیت و معصومیتش داده… روشنا با قلبی شکسته شاهد ازدواج خواهرش با عشقش میشه و دلیل این ازدواج هم معماییه که آرمین و روشنا در پی کشف اون راز هستند. رازی که دردی سنگین تر روی دل روشنا و آرمین میذاره تا جایی که روشنا ترک دیار میکنه و آرمین به یک مرد خشن تبدیل میشه و آوار میشه بر سر رویا تا اینکه…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.